اسلایدر

(ღღ ♥ღღღ ... بچه های میهن ... ღღღ♥ ღღ )
ورود شما به اين وبلاگ را خوش آمد مي گوييم

 

 

مردی ادعای پیامبری کرد اورا نزد پادشاه آوردند . پادشاه از او پرسید :«معجزه ات چیست »؟ گفت :«هر چه بخواهید »شاه گفت :«خربزه ای برای ما حاضر کن ».گفت:«سه روز به من مهلت دهید ».شاه گفت :«همین حالا حاضر کن و گرنه تورا می کشم !».

گفت :«ای پادشاه ! انصافت کجا رفته ؟خداوند عالم با آن قدرتی که دارد ، خربزه را در سه ماه می آفریند .حال من که پیغمبر او هستم ،به من سه روز مهلت نمی دهید ؟!».

 

.     .      .       ..     .      .       .

اعرابیی «موسی » نام کیسه ای پر از درهم سرقت کرده بود. به مسجد آمد تا نماز بگزارد. امام جماعت در نماز این آیه را خواند :«و ما تلک بیمینک یا موسی ؛و آن چیست در دست راست تو ای موسی »1مرد سارق باشنیدن این آیه خطاب به امام جماعت گفت :به خدا قسم تو ساحر و جادو گری !
پس کیسه را به گوشه ای پرتاب و فرار کرد .

.     .      .       ..     .      .       .

شخصی می‌گفت روزی به عیادت یکی از فضلا که بسیار بیمار بود رفتم و چون نزد او نشستم و پرسش احوال او کردم به او گفتم:
 خدا را شکر کن و حمد او بجای بیاور.تبسم نمود و گفت: چگونه شکر کنم و حال آنکه خدای تعالی فرموده است:«اگر شکر کنید برای شما زیاد می کنم» می‌ترسم که اگر شکر او کنم بر بیماری من بیفزاید.»



ارسال توسط حامد

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد










تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست ... ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امیدی چرا ؟